انکار عقلانیت نسلی برای مسخ دهههشتادیها/ سخنگوی اصلاحطلبان: مردم این حکمرانی را نمیخواهند!
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۹۴۹۵۷
پدیده "دانشجویان فحاش" در کدام مکتب رشد کردند و استادان آنها چه کسانی بودهاند؟!
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
***
انکار "عقلانیت نسلی" برای مسخ دهههشتادیها
هادی خانیکی، از تئوریسینهای اصلاحطلب به تازگی در یک مصاحبه پیرامون اغتشاشات اخیر گفته است: به نظر میرسد، در سالهای اخیر در کشورمان، دچار یک نوع مواجهه مخاطرهآمیز نسلی شدهایم، چراکه این نسل جدیدی که از جامعه شبکهای تغذیه کرده، زندگیاش را در یک پارادایم جدید تعریف کرده است. این انگاره یا مدل ذهنی امروز عوض شده ولی نسل قدیم به خوبی این تغییر را نپذیرفته است.
به گزارش اعتمادآنلاین، او سپس میافزاید: این نسل در نمایش فرق میکند، در شعر، موسیقی، سینما، سبک زندگی، اوقات فراغت و...فرق میکند. او در جستوجوی آن است که این تفاوتهایش دیده شود.اما میبیند در عرصههای مختلف وقتی به رسمیت شناخته میشود که در هیئت و قیافه نسل قدیم قرار داشته باشد نه در هیئت و قیافه خودش. در جستوجوی آن است که هستی فرهنگیاش، اجتماعیاش، سیاسیاش و ... دیده شود و ورود کند به مرکز تبادل امتیازات. همانجایی که امروز به صورت تبعیضآمیز و رانتی امتیازات توزیع میشوند. همانجایی که بعضی به حاشیه رانده میشوند و برخی دیگر به متن. این حس به حاشیه رانده شدن میتواند منشا اعتراضات اخیر تلقی شود. حسی که در بروکراسی اداری، دانشگاهها، بازار، مدارس، سبک پوشش، حجاب و...وجود دارد. تداوم این نظام نابرابر توزیع امتیازات به نفع نسل قدیم، اعتراضات را تشدیده کرده است، باید توجه داشت، مساله شبکهای شدن و تقاضاهای این نسل تنها خاص ایران نیست، اما بد مدیریت کردن این نسل است که مختص ایران است و مشکل به وجود میآورد.[1]
*یکی از رخدادهای تلخ تحلیلی که طی هفتههای اخیر شنوای آن بودیم؛ "انکار عقلانیت نسلی" و قطبیسازی بین نسل جدید و قدیم بود.
به دیگر سخن اینکه دیدیم و شنیدیم که عدهای از افرادی که ذهن آنان دائما در اتمسفر خیابان و اغتشاش و القای ناکارآمدی نظام پرسه میزند؛ دائما از این گفتند که آنکه پا به خیابان گذاشته "اکثریت نسل جوان ایرانی" است که پارادایم نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارد و در پی اثبات خویش است!
این در حالی است که به گواه تمام اسناد و مدارک و شواهد؛ آنها که به خیابان آمدند یک اقلیت کاملا محض و در برخی شهرها یک اقلیت انگشتشمار بودند که جمعیت آنان نیز شامل مخلوط اراذل و اوباش، منافقین و تعدادی جوان فریب خورده بود.
اکنون آیا رواست که عدهای عقلانیت اصیل مبنی بر محدود بودن تعداد و فریب خوردگی اینان را به کناری گذاشته و برنشسته بر مشتی اطلاعات غلط و القائات عجیب؛ شروع به بیان کلیات ابوالبقا پیرامون چیزی به نام خصلتهای آنارشیک نسل جدید میکنند؟!
جدای از این چرا انکار میکنند که بخش زیادی از امنیت امروز ایران بر شانههای همین نسلهای جدید حمل میشود؟!
چه کسی در خیابانها مقابل جماعت اوباش و فریب خورده ایستاد و اجازه نداد اموال کشور و نوامیس مردم در آماج تاخت و تاز این عده قرار گیرد؟!
شهید عجمیان و شهید علیوردی و سایر شهدای جوان عرصه امنیت که همگی از نسلهای جوان بودند در کجای تحلیل امثال آقای خانیکی قرار دارند؟!
بدیهیست که نسل جدید با توجه به ابزارهای جدید ارتباطی میتواند ظهور و بروزهای متفاوتی داشته باشد. اما این ظهور و بروز متفاوت هرگز به معنی الزام ذبح عقلانیت یا به رسمیت شناختن بیقانونی نیست و بیش از همه ریش سفیدان و رجال سیاسی هستند که بایستی متوجه این عقلانیتهای بدیهی در حکمرانی پیشرفته باشند.
البته یک نظر بدبینانه هم در این میان وجود دارد و آن اینکه عدهای با به رسمیت شناختن آنارشیسم و حبذا گفتن به رفتارهای غلط؛ قصد سربازگیری برای فتنههای آینده را دارند...
پیش از این، محمدرضا تاجیک، دیگر چهره تئوریسین اصلاحطلب نیز در اظهاراتی عجیب، بدون اشاره به پیوست الزامی عقلانیت؛ از "حق کنش به هر قیمتی" برای انسانهای جامعه سخن گفته بود![2]
***
"اراذل و اوباش" یا مردم؟
سخنگوی اصلاحطلبان: مردم این حکمرانی را نمیخواهند!
علی شکوریراد، سخنگوی جبهه اصلاحات و عضو کادر حزب اتحاد ملت در بخشی از یک مصاحبه با شماره شنبه گذشته روزنامه اعتماد گفته است:
"برای اصلاحطلبان این موضوع که حکمرانی با شاکله و رویکردهای کنونی قابل قبول مردم نیست و باید اصلاح شود، اصلی اساسی است. این مجموعه در عین حالی که خواهان از میان رفتن اصل نظام نیست، وضعیت فعلی را منطبق بر خواست اکثریت مردم نمیداند. در واقع وضعیت امروز مورد قبول مردم نیست و مردم گونهای دیگر از حکمرانی را طلب میکنند. افراد و جریاناتی که مدیریت کشور را به دست گرفتهاند، برخلاف اهدافی عمل میکنند که مردم به خاطر آنها انقلاب اسلامی را شکل دادند."[3]
*اگرچه واضح بود که اصلاحطلبان پس از تحریم انتخابات، رسما و علنا به سمت براندازی حرکت خواهند کرد اما معالوصف بنا به دلائل آشکار و قابل اثباتی باید بیان کرد که منظور شکوریراد از "الزام تغییر در وضعیت فعلی و روی کار آمدن گونهای دیگر از حکمرانی" همان تغییر اصل نظام است و شکوریراد در باب اینکه منظور اصلاحطلبان از میان رفتن اصل نظام نیست؛ حقیقت را نمیگوید!
چه اینکه در نظام جمهوری اسلامی ایران همه چیز قابل تغییر است به جز روح اسلامی قانون اساسی و اصل ولایت فقیه. آقای شکوریراد نیز بهتر از هر کس دیگری این اصول را میداند و باز هم خوب آگاه است که وضع عمومی کشور ثمره کارنامه دولتهای مختلف است. دولتهای مختلفی که اتفاقا شکوری راد و دوستانش سهم بسزایی در اکثریت آنها داشتهاند.
اکنون اگر مراد او تغییر در اجرائیات دولت یا تقنین مجلس است که طبعا این تغییر همواره در حال انجام و رو به بهبودی است. پس چه نیازی است که شکوری راد اصرار کند منظورش تغییر همه چیز جز اصل نظام است؟!
این پارادوکس نشان میدهد که آقایان همان اصل نظام و ماهیت اسلامی نظام را هدف گرفتهاند و از همین روست که یک بار حجاریان زبان به نعت لیبرالیسم میگشاید، یک بار فیاض زاهد از این میگوید که ما اصلاحطلبان خاطره خوبی از انقلاب 57 نداریم، یک بار عباس عبدی بین نظام جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی اینهمانی ایجاد میکند، روز دیگر محمدرضا تاجیک از آفتزدگی نظام میگوید و فیالجمله نیز شاهدیم که در هر فتنه و اغتشاشی دست هدایتگر اصلاحطلبان آشکارا به چشم می خورد.
جالب است که شکوریراد در حالی از الزام تغییر حرف میزند که جبهه متبوع او صراحتا دست به تحریم انتخابات زده است و اکنون مردم باید از این آدمها بپرسند جریانی که دست به تحریم انتخابات میزند؛ چگونه میتواند از تغییر سخن بگوید الّا اینکه در زیر لباس خود سلاح پنهان کرده باشد.
از همین روست که برخی معتقدند سیر کلی حرکت اصلاحطلبان به سمت ایجاد "فتنه کلان" است و مردم و خواص باید بدانند که در پس این لفاظیها پیرامون لزوم تغییر، القای اکثریت بودن و زیبایی صدای خیابان که علی ربیعی به آن اشاره کرده است[4]؛ یک فتنه بزرگ، دامنگیر و خونبار قرار دارد که راه رفع آن در وهله اول "جهاد تبیین" و بیان دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصههای مختلف سیاسی، دفاعی، اقتصادی، حکومتی و اجتماعی است.
دقت شود که جدای از نیت شکوریراد که احتمالات پیرامون آنرا بررسی کردیم اما بیان این نکته هم ضروری به نظر میرسد که آقایان در یک فضای تخیّلی به نقد حاکمیت و حکمرانی نشستهاند و نمیفهمند که وقتی اکثریت مردم در حال اجرای قوانین موضوعه کشور هستند، امنیت کشور در تعادل است و اغتشاش عدهای فریبخورده و اوباش نیز در هاضمه اتوریته کشور محو میشود؛ پس ادعای نخواستن حکمرانی از سوی مردم در واقع یک حرف عوامانه است که "اراذل و اوباش" را مردم معرفی میکند.
***
از مکتبی که "دانشجویان فحاش" را تربیت کرد...
محمدرضا تاجیک، از تئوریسینهای چپ، طی یادداشتی در شماره شنبه گذشته روزنامه اعتماد با تأکید بر درست سخن گفتن و سخن درست گفتن اما نوشته است:
"شاید در این شرایط، صلاح ملک و مملکت در آن باشد که بانیان وضع موجود، حداقل زبان در کام گیرند تا بوی نای زبان کپکزده و آفتزده آنان بیش از این بر عمق جان مردمان آتش نیفکند"![5]
*پارادوکس موجود بین تأکیدات تاجیک بر درست حرف زدن با ادبیات شداد و غلاظی که در پاراگراف آخر یادداشت او میخوانیم به راحتی روشن میکند که این یادداشت هم پرده دیگری از نمایش تاجیک در جریان اغتشاشات اخیر است.
نمایشی که یک روز مخالفان تحلیلی خود و آنها که حوادث خیابانی اخیر را اغتشاش میخواندند؛ "سگ مسلک" خطاب کرد، روز دیگر خواستار رواداری "حق کنش" برای جامعه بدون هرگونه عقلانیتی شد و در مقطعی دیگر نیز وعده "رخداد در راه" یا همان فتنه اقتصادی را داد.
تاجیک پیش از این و سالها قبل نیز مدعی آفت زدگی حکومت ایران شده بود.[6]
نکته قابل تأمل دیگری نیز در این میان وجود دارد و آن اینکه انتظار بود تاجیک بعنوان بزرگتر و ریش سفید یک جریان خاص سیاسی به جوانترهای پیرامون و هممسلکان خود میگفت اگر نظام اسلامی در جریان حوادث اخیر بین فریبخوردگان و اراذل و اوباش تمایز قائل شد، اگر 90 درصد دستگیرشدگان آزاد شدند، اگر رهبری بر "جهاد تبیین" اصرار دارند و اگر پدیده "دانشجویان فحاش" از میان جامعه مخاطب امثال تاجیک برخاست نه از پیکره اکثریتی مردم؛ تمام اینها نشانه سخن درست و درستی سخن نظام اسلامی است اما میبینیم که او واژگان و مفاهیم را به مسلخ کشانده است تا درشتگویی خود علیه نظام اسلامی و حاکمیت معقول آن را توجیه کند.
همه باید بدانیم که سیاستورزی عقلانی هرگز جای رذیلت نیست و در چنین سیاستی است که نمیتوان نیات و اغراض زشت را در لفافه کلمات پنهان کرد...
***
1_ https://www.etemadonline.com/fa/tiny/news-582033
2_ mshrgh.ir/1434234
3_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/193269
4_ mshrgh.ir/1430662
5_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/193206
6_ 598.ir/001ptJ
منبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت محمدرضا تاجیک علی شکوری راد هادی خانیکی فتنه اقتصادی وبلاگ مشرق بانیان آشوب فرماندهان فتنه مهسا امینی اغتشاش مشرق نیوز نسل جوان دهه هشتادی عقلانیت سیاست حکمرانی مطلوب اسلامی اکثریت مردم ایران اصلاح طلبان دانشجویان فحاش خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت نظام جمهوری اسلامی اراذل و اوباش اصلاح طلبان شکوری راد نسل جدید اصل نظام عده ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۹۴۹۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تظاهرات در دانشگاههای آمریکا به چه معناست؟
فرارو- شمار قابل توجهی از تئوریسنها و تحلیلگران عرصه روابط بین الملل بر این باورند که نظام بین الملل در شرایط کنونی وضعیت به شدت حساس و خاصی را سپری میکند. در حقیقت، آنها بر این باورند که جهان در یک پیچ حساس تاریخی است که روند تحولات در آن سمت و سوهای جدیدی را نوید میدهند و به تدریج باید انتظار ظهور واقعیتهای تازهای را نیز داشت.
به گزارش فرارو، در این چهارچوب، جهان غرب به عنوان بنیانگذار اصلی نظام بین المللی کنونی جهان، موقعیت خود را به شدت در معرض خطر و تهدید میبیند. به بیان ساده تر، نظام بین المللی غربی جهان، تکانههای سختی را تجریبه میکند و هیچ بعید نیست که در سالهای آتی شاهد فروپاشی هژمونی این نظام بین الملل در عرصه جهانی باشیم.
در این رابطه، برخی اندیشکدههای معتبر غربی حتی به این مساله اشاره داشته اند که تا پایان دهه ۲۰۲۰ میلادی، هژمونی جهانی آمریکا از بین میرود و این کشور از حیث قدرت بین المللی، سقوط قابل توجهی را تجربه خواهد کرد.
با این همه، به طور خاص میتوان ۳ نشانه مهم و محوری از در خطر بودن هژمونی جهان غرب در چهارچوب معادلات کلان نظام بین الملل را شناسایی کرد.
۱. افول اخلاقی و اقناعیِ هژمونی غربیشاید هیچگاه به اندازه وضعیت کنونی، افول اخلاقی و قدرت اقناعی هژمونی جهانی غرب، آشکار نشده است. جنگ اوکراین در نوع خود نشان داد که تا چه اندازه قدرتهای غربی با لغات بازی میکنند و ملتهایی نظیر اوکراین را سپر بلای اهداف و منافع کلان خود میکنند.
با این حال، جنگ غزه تیر خلاصی به جهانی از تئوری پردزایهای غربیها با محوریت برسازی تصویری انسانی و آرمانی از خود در جهان بشریت بود. جهانی که مدعی بوده نقطه اوج کلیه ارزشهای متعالی و انسانی است و اساسا جهانِ مقابل آن چیزی جز اردوگاه شَر نیست. اکنون به وضوح مشخص شده که نه تنها دیگر ملتهای جهان آگاهی قابل توجهی را در مورد نفاق و استانداردهای دوگانه قدرتهای غربی پیدا کرده اند بلکه حتی در خاک خودِ قدرتهای غربی نظیر آمریکا نیز جامعه دانشگاهی و افکار عمومی، به نحوی گسترده علیه نظام حکمرانی این کشور و همدستی آن با جنایات گسترده صهیونیستها در جنگ غزه به پا میخیزند و یک نَه بزرگ را به آنچه دموکراسی و رویای آمریکایی ادعا شده و میشود، میگویند.
موضوعی که حقیقتا ضربهای بزرگ به گفتمان حکمرانی و سیاسی آمریکا است و تا حد زیادی موقعیت و جایگاه این کشور در عرصه نظام بین الملل را تضعیف و پوشالی بودن شعارهای دور و دراز و متعالی اش را پیش چشم همگان قرار داده است.
۲. ضعف اهرم رسانه برای هژمونی غربیهژمونی غربی در نظام بین الملل تا حد زیادی متکی به ابزار رسانه و تبلیغات بوده است. این در حالی است که در شرایط کنونی جریانهای سیاسی و رسانهای غربی دست به هر اقدامی میزنند تا افکار عمومی خود را قانع کنند که خروش و قیام علیه نظامهای حکمرانی غربی، گزینه خوب و درستی نیست و واقعیتها دقیقا همان چیزیهایی هستند که این نظامهای حکمرانی مطرح میکنند.
در سطوح نخبگانی و عمومی در جوامع غربی روندها و رویههای متفاوتی در حال شکل گیری هستند. موضوعی که هم تحت تاثیر استانداردهای دوگانه جهان غرب و هم متنوعتر شدن منابع دریافت اخبار و واقعیتها است. معادلاتی که همه و همه یک رکن مهمِ هژمونی غرب در نظام بین الملل که همان عنصر و اهرم تبلیغات است را از کار انداخته و از واقعیتهای تازهای رونمایی کرده است.
۳. حملات معنادار به جهانِ غیرغربیدر سالهای اخیر نظامهای حکمرانی در غرب و به طور خاص در آمریکا، حملات گسترده و بیمنطقی را علیه گسترش حضور و نفوذ و قدرت دیگر قطبهای قدرت در عرصه روابط بین الملل در دستورکار قرار داده اند. به عنوان مثال، جهان غرب به شدت نسبت به توسعه نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا و یا مناطقی نظیر آفریقا و آمریکای لاتین حساس بوده و انواع و اقسام حملات تبلیغاتی و رسانهای را در این رابطه علیه ایران معطوف کرده است. در مورد چین نیز سال هاست که توسعه نفوذ این کشور در قارهای نظیر آفریقا، با حملات سنگین تبلیغاتی همراه شده و سعی شده تصویر یک بازیگر خطرناک از چین در قاره آفریقا ارائه شود. در مورد روسیه نیز عینا یکچنین رویکردی رواج دارد.
در این چهارچوب، همینکه جهان غرب و هژمونی غرب در عرصه نظام بین الملل، به این نقطه رسیده که با حملات تبلیغاتی و رسانهای به مصاف رقبای بین المللی خود میرود، گواهی روشن بر تضعیف اهرمهای میدانی و در دسترس آن است. موضوعی که به زعم برخی تحلیلگران برجسته حوزه روابط بین الملل، نمودی عینی از دست پاچگی غرب در مواجهه با واقعیتهای جدید نظام بین الملل را نیز به نمایش میگذارد.